مشکلم بختِ بد و تلخیِ ایام نیست
مشکلم پوشوندنِ پینه ی دستام نیست
مشکلم نون نیست ، آب نیست ، برق نیست
مشکلم شکستنِ طلسمِ تنهایی ست
عاشقونه ست ، یک روزی هم حل میشه
یا که از بارش زانوی من خم میشه
زنهار ... زنهار ...
که من باد میشم میرم تو موهات
حرف میشم میرم تو گوشات
فکر میشم میرم تو کلّت
من بنز میشم میرم زیرِ پات
فقر میشم میرم تو جیبات
من گرگ میشم میرم تو گلّت ... هی ...
صد تا طرفدار داری
همه تو رو دوست دارن و ذهنِ گرفتار داری
دمتم گرم ... دمتم گرم ... دمتم گرم ... دمتم گرم
نزدیک میشم ، دور میشم
بلکه مقبول در این راهِ پر از استرس و وصله ی ناجور بشم
اینه قصه م ... اینه قصه م ... اینه قصه م ...
من برق میشم میرم تو چشمات
اشک میشم میرم رو گونت
زلف میشم میام رو شونت
من باد میشم میرم تو موهات
سیگار میشم میرم رو لبهات
دود میشم میرم تو ریه ت
ای بخت سراغِ من بیا که رختِ خوابِ من با این خیالِ خامم گرم نمیشه
ای بخت سراغِ من بیا که رختِ خوابِ من با این خیالِ خامم گرم نمیشه
ای بخت سراغِ من بیا که رختِ خوابِ من با این خیالِ خامم گرم نمیشه
بی حساب اسرارم و هی داد زدم ... هی داد زدم
بی دلیل احساسم و فریاد زدم ... فریاد زدم
حیف از این روزا که من به فاک زدم ... به فاک زدم
حیف از این روزا که من به فاک زدم ... به فاک ...
یک ، دو ، سه ، چهار
نزدیک میشم ، دور میشم
بلکه مقبول در این راهِ پر از استرس و وصله ی ناجور بشم
اینه قصه م ... اینه قصه م ... اینه قصه م .
علی عظیمی